کد مصاحبه:
۲۱
- تاریخ درج:
۱۳۸۵/۱۲/۲۴
- مشاهده:
۲,۵۲۳
عاقلی كه متولد ۱۳۴۷ در جلفا است، طراحی و نقاشی را در «هنرستان ميرك» تبريز آغاز كرد و پس از آن در مركز تجسمی حوزهی هنری حدود ۶ سال، تجربه هايش را سامان داد.
وی بعدها به صورت مستقل كار نقاشی و مجسمهسازی را ادامه داد و در طول فعاليت های هنری خود در نمايشگاه های متعدد گروهی و انفرادی شركت كرده و آثار متعددی را در ميادين، مراكز عمومی و موزه های مختلف كشور به يادگار گذاشته است.
*آقای عاقلی، به نظر می رسد آثار اوليهی شما جنبهی خلاقهی بيشتری داشت.
سير كاری من اين گونه است كه اوايل با آهن و مفرغهای قراضه كار را آغاز كردم. كارهای آن دوره هر كدام يك مجموعه هستند، يك دوره ماسكهای چوبی بودند و بعد ماهیها و فيگورها و يك سری هم تركيب فيگورها با پرندهها. در آن آثار، اكپرسيو فردی من غالب بود و خودم بودم. و اگر بيانی بود، بيان فردی و جوشيده از درون و احساسات و خاص صاحب اثر بود. ولی بعدها بنا بر رسالت اجتماعی، ملی، مذهبی و عـِرق جغرافيايی دوست داشتم همان انرژی را بيشتر فرهنگی و ملی ببينم تا اين كه كاملاً فردی. از آن پس به شكل تخصصی فرمها و نقوش معماری دورهی اسلامی را دست مايه كار خود قرار دادم و آن ها را روی برنز و يا تلفيقی ازعناصر مختلف كار كردم. قبلا هم، در مورد عناصر سنتی مان در دورههای تاريخی مختلف، جسته و گريخته كارهايی شده بود و آقايان «زندهرودی»، «تناولی»، «عربشاهی» و خيلی استادان قبلی هنرمعاصر ما روی آنها كار كرده بودند ولی به نوعی، تداوم نيافت. من احساس كردم بايد قضيه را كمی ملی ببينم. بنابراين از آن دوران كه حدوداً از 7 يا 8 پيش آغاز شد، به صورت تخصصی روی همين موضوعات كار كردم و تمام انواع خطوط خوش نويسی، كاشیكاری، فرمهای معماری، فرمهای عاشورايی، علم و كتلها و عناصر ديگری از اين دست برايم ملموس شد. و در اين دوره كاری تنها به آنها فكرمیكنم و دوست دارم برای هر ساختار هدفم، مواد اوليه را از اين منبع بگيرم.
* چرا عناصر كهن هنر و معماری ايرانی را از دايره كارهای خود خارج كرده ايد؟
به نظر من هنر آن دوران، مربوط به تمدنی است كه تاريخ آن تمام شده است. البته ارزشها و تمام معيارهای اصيل تاريخ هنر ما، خيلی غنی و محكم برجای مانده است ولی تداوم ندارد. به عبارت ديگر، با وجود اينكه اين عناصر باعظمت و باارزش، جای كار زيادی دارند، اما حضورملموس و رئاليسم خاص امروزی در آنها وجود ندارد در حالی كه معماری، يا به طور كلی همهی عناصر هنر بعد از دورهی اسلامی، يعنی از حدود 1400 سال پيش تا به امروز، همچنان تداوم دارد و هنوز با آنها درگير هستيم.
* وقتی از المان ها و شاخص های دوره ای خاص از هنر، به صورت مستقيم استفاده میشود، به نوعی از پيشفرضها و آگاهیهای قبلی ذهن بيننده ها برای القای مفهوم كمك گرفته می شود. شما چرا دستمايه های كار خود راشخصی تر نمی كنيد؟
ما در هنرهای تجسمی ناچاريم از سطح به حجم برسيم از سطح به عمق رفته و درونی شويم. در غرب، برای بيان احساسات فردی، مبانی و ابزار ی از گذشته و تاريخ هنر به جا مانده، كه با استفاده از آنها هنرمند می تواند منظور خود را به راحتی بيان كند. ولی در مورد آثار هنرهای تجسمی خودمان، كه تا به حال روی آنها كار نكرديم، هميشه با دشواری های زيادی روبه رو هستيم. اكثر اين عناصر بر اساس رياضيات و قرينهسازیها شكل گرفتهاند و خيلی بايد در اين زمينه كار كرد. ما واقعاً برای شروع ناچاريم از سطح شروع كنيم همانطور كه آغازگران اين راه هم چنين كرده اند. از سوی ديگر چون اين هنر، خود به تنهايی به حد كافی، بسيارغنی و محكم و بسيار مقدس و حامل فرهنگ و تمدنی با عظمت است. وقتی شما به عنوان يك فرد میخواهيد در آن وارد شويد و دخل و تصرف كنيد و آن را شخصی كنيد، كار سخت و دشواری پيش رو داريد. به عقيده من، شما هيچ وقت به نمی توانيد به زبان شخصی خود برسيد الا با كار كردن زياد و بی وقفه. تنها با اين روش می توان آن را خيلی فردی كرده و به جوهره و مينیمالش در هنر دست يافت. يكی از علت های پركاری من هم اين است كه بتوانم همان عناصر را با پايه و مبنای خودش شخصیتر كنم و فكر میكنم نمايشگاه به نمايشگاه در اين كار موفق تر شده ام. در نقاشی هايم همان نقوش و خطوط را نشان میدهم اما خيلی شخصی تر. يك سری عناصر سنتی با احساسات فردی من ورنگهای تند با همان نقوش خطوط، كم كم با هم مخلوط شده است. اين احساسات خيلی ريشهی ايرانی و جغرافيايی دارد و من را به دنبال خود می كشد و هر چه بيشتر روی اين ها كار كنم، زيبايیها و ارزشهايی كه در ذات آن نهفته است، آشكار تر می شود.
* نمايشگاه آخر را چگونه ارزيابی می كنيد؟
به نظرم در اين نمايشگاه نسبت به كارهای گذشته، قدمی به سوی اهداف خود نزديك تر شده ام. نظم هندسی كمكم شكسته شده ، در حالی كه آن مبنای مذهبی، هنوز حفظ شده است، سمبل، نماد و منومان ها، همه وجود دارد ولی كاملا فردی است. جاهايی رنگ آمده است و جايی ديگر آن ها به حالت اوليه اش حفظ كرده ام. در اين نمايشگاه 4 تيپ كار شده است: نقاشی و نقش برجسته و سه مجسمه. مجسمهها در ادامه مجموعه كارهای قبلی من است كه در شش ماه گذشته (برای بیينال مجسمهسازی) كار كرده ام و در آنها يك نظم هندسی غالب است. در اين مجموعه در يك نظم كاملاً هندسی و با يك اتفاق ارگانيك، فضا شكسته شده و كار گسترش پيدا كرده و از بسته بودن فراتر رفته است. به همين جهت شما میتوانيد تا جايی كه می خواهيد، سنگها را ادامه دهيد، كار بازمی شود و همه را در خود جای می دهد. يعنی در عين اينكه قانون شكسته شده، همان منومان ها و نظم هندسی و قانونی كه در ذات هنر ايرانی اسلامی هست، به راحتی در كنار هم نشسته و هيچ كدام به هم لطمه نزده اند. اين اتفاق خاصی است كه در مجسمهها رخ داده است و بعدها شايد مجموعهای از آنان را ادامه بدهم.
* نقش برجسته های برنجی چطور؟
كارهای نقشبرجستهی برنجی از دوره ای آغاز شده است كه همان نظم هندسی و همان وفاداری به اصل، وجود داشت. اما در كارهای اين نمايشگاه، در عين حال كه آن نظم، كه در ذات هنر ايرانی هست، حضور دارد، المان های ديگری هم لحاظ شده و اكسپرسيو فردی را به آنها اضافه كرده است. پتينهها، برشها، شكست ها و پاساژ هايی كه در كار بوجود آمده و فضاهای مثبت و منفی و خطوطی كه متاثر از نقوش سنتی اند، اما آزاد و رها، كار شده اند، به معنای عبور كردن آثار از مرحلهی اوليه است.
* كمی هم درباره تكنيك نقاشی های اين مجموعه توضيح بدهيد.
پيش از اين، يك مجموعهی بيست تايی نقاشی با همين نگاه داشتم كه با گواش و اكرليك و رنگهای ساختمانی كار میكردم. ابتدا نقوش از قبل طراحی شده ای را، به شكل سيلك روی كار میآوردم و دوباره روی آن، كار میكردم كه يك پروسهی طولانی میشد و انرژی زيادی میگرفت، اما در اين مجموعه من همان كار را تميزتر و مرتبتر ارائه دادم. با گواش روی A3 طراحیها را به صورت اسكن و پلات انجام داده و روی آنها كار كرده ام. البته استفادهی من از كامپيوتر، فقط به عنوان ابزار بوده است و هيچ كمكی ديگر از آن نگرفته ام.
* فكر می كنم تايپوگرافی برای اولين بار در مجموعه كارهای شما قرار گرفته است.
بله، دو مجموعه ده تايی، تايپو گرافی به آثار نمايشگاه ارايه شده است. اينها زايشهايی بود كه در خلال كارهای ديگر بدست آمدو حين طراحی برای كارهای ديگر و جست و جوهايی كه روی حروف و نقوش انجام می شد، حاصل شد. مثلا اين پرندهها را من قبلاً طراحی كرده بودم و بعد كنجكاو شدم كه اگر آنها را با خط تركيب كنم چگونه خواهد شد، يك سوره انتخاب كردم و آن را تكرار كردم. پرنده در واقع با سورهای از قران كار شده است. میخواستم اين كلمات مقدس را كه خود نظم و قاعده دارد، با انواع خطوط نسخ و نستعليق و كوفی بنوسم و در عين حال در آنها فضا را بشكنم و خيلی حسی و اوليه و ناخودآگاه كار كنم. در نهايت پروسهای طی شد كه پرنده ها خود، با خطوط شكل گرفتند و با يك سری خطوط درشتتر، كه نوشته، اسمای مقدس و بسم الله هستند، تلفيق شدند.
بخش ديگر تايپوگرافیها ادامهی همين كارها بود اما در اين قسمت، نظم هندسی غالب شد و میطلبيد كه با عناصری كه به آنها نزديكتربود، تلفيق شود. ذهنيتی كه از كاشیكاریهای مساجد يا معماری دورهی اسلامی و نقوش آن داشتم، در يك ساختار هندسی، آوردم و بعد رنگ روی آنها آمد. البته اين كارها بزرگتر بود، اما احساس كردم خيلی شلوغ است. پس از همهشان جزئيات خوبی گرفتم. در نهايت بايد بگويم كه از فضای رنگی و ساختار اين مجموعه، به عنوان تجربهی اول خيلی رضايت دارم، چون تازگی دارد و سرفصلی خواهد بود برای كارهای بعدی.
* معمولا هنر دوره اسلامی بر پايه نظم هندسی بنا شده است، اما ما خطوط راهنما را در كارها نمیبينيم. حضور اين خطوط، كه نظم هندسی را القا میكنند، در كارهای شما چه چيزی را بيان می كند؟
در آن آثار، خود «كار» اصل است و تمام محاسبات هندسی برای خلق آن اثر به كار می رفته است. اما اينجا، اصل، طراحی خطی است برای اين كه سير تكوينی ساخت آن نقوش و گرهكاریها و مبنای رياضی آنها در معرض ديد قرار گيرد. اينجا يك نشانهای از كاشیكاریهاست و چون بحث طراحی است، نه حجم رنگیای داريم و نه بافت يا فرم برجسته، ناخوداگاه خيلی با سطح و خطوط كار شده است و حتی من در رنگها هم خيلی تاكيد نكردم. دليل دوم اين بود كه وقتی من اين خطوط را میخواستم خيلی مدرن و امروزی به كار ببرم، از دور معلوم نبود كه كار كجايی است، ممكن بود ژاپنی يا انگليسی ديده شود، بنابراين به دنبال اين بودم كه جوری عناصر را تلفيق كنم كه در نگاه اول، كاملاً روحيهی شرقی و ايرانی اش، نمود پيدا كند. بنابراين اين ريزهكاریها كه در تمام ذات هنرهای سنتی هست به كار بردم. به طور كلی بايد بگويم اين كارها تماما جستجوهايی است برای باز شدن راه های جديد تا مثل جاهای ديگر بتوانيم سنت مان را مدرن كنيم و از فيلتر زندگی انسان معاصر عبور دهيم. به نظر من همه جا همين روند طی می شود و هيچ راه ديگری نيست. در هنر پستمدرن هم اين روش پيش گرفته می شود و بر پايهی سنت، حال و آينده را نمود پيدا می كند. جست و جو، اصل كار است كه ممكن است فردی يا جمعی باشد. مهم اين است كه كاری انجام بشود.