به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، اقتصاد نشر طی یکی دو سال اخیر با بحرانی به نام «گرانی کاغذ»روبرو شده است، نوسان و افزایش قیمت ارز موجب افزایش قیمت اکثر کالاهای وارداتی از جمله کاغذ شد، اما بحرانی شدن وضعیت کاغذ آن هم به دلیل افزایش قیمت ارز طبیعی نبود، چرا که قیمت هر بند کاغذ از بندی 30 تا 35 هزار تومان به بندی 85 تا 90 هزارتومان افزایش یافت.و این چند برابر شدن قیمتها نمیتوانست طبیعی باشد.
در این میان به دلیل اینکه متولی مشخصی برای سیاستگذاری کاغذ در کشور وجود نداشت و مسئولیت ساماندهی یاین وضعیت بحرانی دائماً میان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و وزارت صنعت، معدن و تجارت در رفت و آمد بود و هر یک تلاش داشتند تا این مسئولیت را از گردن خود رفع کنند. بحران کاغذ بیش از یکسال گریبان ناشران، نویسندگان و در نهایت مخاطبان کتاب را گرفت.
ناشران، نویسندگان و مسئولان دولتی و خصوصی هر یک به فراخور وظیه تلاش کردند تا تبعات ناشی از بحرانی شدن وضعیت کاغذ که ضربه مهلکی به بدنه رنجور اقتصاد نشر وارد کرده بود را گوشزد کنند. اما تاکنون هنوز چارهای برای آن اندیشه نشده است.
اکبر ایرانی رئیس موسسه پژوهشی میراث مکتوب است، موسسه تحت نظر وی در یکسال گذشته حجم عظیمی از طرحهای پژوهشی خود را به دلیل کاهش شدید بودجه نیمه تمام گذاشته است، همچنین انتشار آثار در این موسسه به دلیل بحرانی شدن وضعیت کاغذ به مانند سایر نهادهای فعال در این زمینه با سرعتی بسیار اندک همراه بوده است.
ایرانی در این یادداشت عنوان میکند که انتظار بوده پس از انتخابات قیمت کاغذ با کاهشی محسوس روبر شود اما بر خلافه سنوات گذشته این اتفاق رخ نداده و در نتیجه فشاری که بر ناشران، نویسندگان و مخاطبان وارد بوده همچنان ادامه دارد.
متن این یادداشت به شرح ذیل است:
«میگویند سری که درد نمیکند، دستمالش نمیبندند و حضرت مولانا هم می فرماید: درد بیدردی علاجش آتش است و بنده هم عرض میکنم: سری که درد ندارد، کله است و دیوار؛ طبعاً انسانی هم که درد ندارد، بیهویت است و بیمار.
شک نیست که هستی و حیات فرهنگ، با تولید علم و نقد آن عجین است. تولید علم اکثر با کتاب بوده است. کتاب هم بیش از 1200 سال است که از زمان ورود صنعت کاغذ به ایران، روی کاغذ توسط مؤلفان نوشته و توسط کاتبان استنساخ شده و پس از پیدایش صنعت چاپ، به دست ناشران طبع شده و صد البته هنوز ثابت نشده که فضای مجازی و رقومی(دیجیتالی) میتواند یا توانسته جای کاغذ را بگیرد. پس همچنان وجود و هستی کاغذ، امری ضروری است.
ممکن است سخن گفتن درباره وضعیت فعلی کاغذ، منجر به طرح مباحثی شود که خوشایند مذاق جمعی نباشد، ولی چاره چیست؟ این گونه نوشتن جزء طبیعتمان شده که البته نه از بهر کین است، بل از سر دردمندی و دلسوزی این کمینه است.
اما قصۀ کاغذ انتخاباتی و ارزان نشدن آن پس از انتخابات، بر آنمان داشت تا کاغذکی را سیه بر سپید کنیم و با دوستان درد دلی به امید یافتن راهحلی.
میدانیم که قبل از هر انتخاباتی، کاغذ تحریر گران میشود، طبعاً حجم تقاضا بالا میرود و توان بازار در عرضۀ کاغذ هم کاسته میشود. معلوم است پس از اتمام انتخابات میبایست قیمت کاغذ به همان بهای اولیه بازگردد، امری که امسال اتفاق نیفتاد. متأسفانه این موضوع تبعات سو در پی داشته و خواهد داشت که لازم است برای مهار آن چارهای اندیشه شود.
گروهی این گرانی را بهانه قراردادند تا قیمت پشت جلد را چند برابر از حد متعارف کنند. دیده شد که بهای یک کتاب قطع رقعی را تا صفحهای 60 تومان هم درج کردهاند که شاید شایسته باشد متولیان امر، برای این نحو قیمتگذاریها هم چارهای بیاندیشند.
البته کتاب هرچه گرانتر باشد، به خصوص کتابهای مرجع و پژوهشی به ارزش واقعی و معنوی آن نزدیکتر خواهد شد، چه هر کس که کالای ارزشمند میخواهد، باید بیشتر بابت آن هزینه کند. چیزی که ارزان است، تلقی عموم این است که کم ارزش است یا تاریخ مصرف گذشته یا ... منتها برای خرید دانشجو و استاد، هم ناشر و هم مدیران فرهنگی باید مساعدت کنند تا کتاب روی دست مؤلف و ناشر نماند.
اگر گرانی کاغذ کنترل و مهار نشود، صنعت نشر آسیب می بیند. در این صورت ناشر قدرت خرید کاغذ برای شمارگان 3000 نسخه را ندارد. مجبور است طبق عرف چاپخانهها، پول چاپ 5000 نسخه را بدهد، ولی 300 یا 500 نسخه چاپ کند، به امید آنکه در چاپ دوم ـ اگر دست دهد ـ این مشکل حل شود.
گرانی کاغذ باعث میشود که قدرت خرید مخاطب کاهش یابد و مردم سراغ کتابهای زیراکسی، دیجیتالی، اینترنتی و ... میروند و با عالم کتاب و کتابخوانی فاصله میگیرند.در این صورت بهتر است به طور عادلانه بین پژوهشگران و دانشجویان و به طور کلی اهل قلم، اعم از ذیمدرک و بی مدرک، بن یا کارت خرید کتاب توزیع کرد.
با خرید بیشتر کتاب از همه ناشرانی که کتابهای خوب منتشر میکنند، به سودآوری صنعت نشر کمک کرد و در مقابل از ناشران خواست که قیمتهای پشت جلد را پایین بیاوردند. بنابراین ضروری است به هر شکل ممکن، جلوی نوسان بی رویه قیمت کاغذ گرفته شود. شنیدن خبر رکود و کسادی صنعت نشر تلخ است. بالا بودن یا گفتن آمار تولید و نشر کتاب و کتابخوانی، کمکی به رونق صنعت نشر نمیکند، البته تنها گرانی کاغذ موجب رکود نمیشود. صنعت نشر همواره با مشکلاتی مواجه بوده است.
اگر خرید کتابهای علمی اولویت نیابد، فرایند داوریهای جوایز کتاب فصل، کتاب سال، جلال، پروین اعتصامی و غیره تجدید نظر نشود یا مثلاً از داوران شهرستانی یاری گرفته نشود و نقد و بررسی کتبی و حضوری کتاب رواج نیابد و کتابسازی و پختهخواری عدهای سودجو، افشا نشود و اطلاع رسانی در نشریات کتاب، گسترده نگردد، طبعاً شوق و ذوق در کارها تقلیل و اقبال به تولید و خرید هم کاسته میشود. امید است برای حفظ تعادل در وضعیت نشر کشور و ثبات امور نشر و امنیت خاطر ناشران، همه جوانب پیش گفته مراعات شود.
اما عجالتاً کاغذ را دریابید، تا خواننده دریابد ناشر را و ناشر دریابد پدیدآورنده را و کتابفروش دریابد هر دو را.»
